بابایی نی نی

قدری تفکر!!

موش ازشکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود . موش لب هایش را لیسید و با خود گفت :« کاش یک غذای حسابی باشد .» اما همین که بسته را باز کردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه یک تله موش خریده بود . موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید را به همه ی حیوانات بدهد . او به هرکسی که می رسید ، می گفت :« توی مزرعه یک تله موش آورده اند، صاحب مزرعه یک تله موش خریده است . . . » مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تکان داد و گفت : « آقای موش ، برایت متأسفم . از این به بعد خیلی باید مواظب...
26 دی 1390

فقر واقعی

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می‌کنند چقدر فقیر هستند. آن‌ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!…. پدر پرسید: آیا به زندگی آن‌ها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: فکر می‌کنم! پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن‌ها چهار تا. ما در حیاطمان فانوس‌های تزئینی داریم و آن‌ها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوار‌هایش محدود می‌شود اما ب...
26 دی 1390

مطالبي جهت تذكر

دوستان عزيز اين مطالبي كه مي گذارم بيشتر براي تذكر به خودم و ساير دوستان است . خودم بيشتر از همه به اين ياد آوريها نياز دارم خداوند در قرآن هم فرموده كه تذكر بدهيد كه در تذكر نفع براي مومنان است . انشالله كه همه رستگار شويم . التماس دعا ...
25 دی 1390

داستانک...

داستانک: دختر فداکار همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد. بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواست...
18 دی 1390

کودکان...

کودکان فقیر ... همه بخشهای سایت را ببینید - حتی آنها که کلمه عبور دارد و... فرق این کودک با کودک پایین چیست ؟ راستی تا کنون کار سخت کودکان فقر را دیده اید ؟ حضرت علی(ع) می فرماید تا کاخی ساخته نشود کوخی ویران نمی شود ... بهتر بیاندیشیم ...
16 دی 1390

ادامه دارد

ما برای آسایش کودکمان همه کاری می کنیم آیا این آسایش را حق همه کودکان میدانیم ؟ منتظر مطلب بعدی باشید ...
13 دی 1390

بدون عنوان

سلام اين وبلاگ به يك حركت نو مخاطب خوبي را هم براي خود كسب كرد اما يك نكته خوب به كودك معصوم خود نگاه كنيد چه آرام زندگي مي كند ؟ آيا همه كودكان در آرامش هستند ؟ و آيا آرامش حق همه كودكان هست ؟؟؟ ...
13 دی 1390